jarilink - جاری لینک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قناعت دولتمندى را بس و خوى نیک نعمتى بود در دسترس . [ و حضرتش را از معنى « فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیّاةً طَیِّبَةً » پرسیدند ، فرمود : ] آن قناعت است . [نهج البلاغه]
امروز: یکشنبه 103 آبان 20

در صورتی مه هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید


http://www.salijoon.ir/bazigar/shahabe%20hoseini/PersiaStar_MerilaX5.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/shahabe%20hoseini/Persiastar_Shahab_Hosieni1140.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/shahabe%20hoseini/Persiastar_Shahab_Hosieni2140.JPG



 نوشته شده توسط jarilink در شنبه 86/10/1 و ساعت 5:31 عصر | نظرات دیگران()
همه چیز درباره یانگوم (بازیگر سریال جواهری در قصر )

لی یانگ ا متولد 31 ژانویه 1971 در سئول هنرمند معروف کره جنوبی است که طرفداران زیادی در کشورهای مختلف دارد مخصوصا در شرق و کشورهای جنوبی آسیا .
زمانی که به عنوان مدل در تلویزیون ظاهر شد لقب بانوی اکسیژن را کسب کرد . در سال های اخیر او به عنوان دختر
دوست داشتنی و به خاطر چهره فرشته گونه اش قلب خیلی از طرفدارن را تسخیر کرده است . محبوبیت او در کشورهای آسیای شرقی به خاطر ایفای نقش در درام محبوب کره ای در نقش یانگوم بسیار افزایش یافت.
این درام آن قدر موفق بود که بسیاری از کشورها پس از پایان مجموعه آن را دوباره به صورت خلاصه پخش کردند .
در هنگ کنگ زمان پخش قسمت آخر سریال نصف جمعیت هنگ کنگ در منزل بودند فقط برای تماشای این سریال !
در چین میلیون ها بیننده سریال را میدیدند حتی اگر زمان پخش آن نصف شب بود . بعد از آن " لی یانگ ا " دعوت به بازدید از هنگ کنگ ، سنگاپور ، تایوان ،چین و ژاپن شد .
در 12 سال اخیر برای اولین بار ازدحام جمعیت شگفت انگیز بود . در چین مدرسه ای بعد از اهدای مدرک خلبانی به لی
نام خود را به مدرسه ابتدایی لی یانگ ا تغییر داد .
دومین خط هوایی کره جنوبی یعنی ایژیانا برای ترویج و تبلیخ این سریال چهار نقاشی از پرتره لی در سریال تهیه و در بدنه هواپیمایش به نمایش گذاشت .

او در زندگی نامه اش به نام " عهد لی یانگ" در سال 2006 راجع به این که چگونه بازیگر شده است صحبت کرد .
او به یاد آورد که چگونه همکاری اش با اندی لو در سال 1991 برای تبلیغ شکلات باعث ورود او به کار صحنه شد .
در سال 1995 لی تصمیم گرفت برای یادگیری اصول بازیگری به مدرسه حرفه ای برود . از آن پس او برنامه ایفای نقش در کاراکترهای مختلف را تغییر نداد . مانند کاراکترش در سریال جواهری در قصر ( یانگوم ) و بعد از آن نقش بسیار متفاوت در فیلم "همراهی با بانوی انتقام" .

او گفت چیزی که نمی خواهد هیچ وقت آن را از دست بدهد بازی از ته قلبش است . لی جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره فیلم اژدهای آبی در سال 2005 و Beaksang Art Awards در سال 2006 برای فیلم "همراهی با بانوی انتقام"
به دست آورد .
در سال 2006 قراردادی دو ساله با کمپانی LG که کمپانی کره ای محصولات الکترونیکی است بست که مدل تبلیغاتی برای تمام محصولات الکترونیکی LG باشد . ضمن بستن این قراردادها او تورهایی ترویجی را به کشورهای آسیایی برگزار خواهد کرد .


 نوشته شده توسط jarilink در شنبه 86/10/1 و ساعت 5:31 عصر | نظرات دیگران()

در صورتی مه هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید


http://www.salijoon.ir/bazigar/yekta%20naser/30nema4252708.jpg


http://www.salijoon.ir/bazigar/yekta%20naser/30nema4252712.jpg


http://www.salijoon.ir/bazigar/yekta%20naser/PersiaStar_YektaNaser194160.JPG



 نوشته شده توسط jarilink در شنبه 86/10/1 و ساعت 5:31 عصر | نظرات دیگران()

رابرت دنیرو

 
«رابرت دنیرو»ی 62 ساله، پس از بازی در بیش از هفتاد فیلم و با پیشینه چهل سال در عرصه بازیگری، شمایل بی‌همتای یک بازیگر مولف و صاحب سبک است. «مارلون براندو»ی فقید که روزگاری نماد کاملی از غایت بازیگری بود و همه -حتی جیمز‌دین- او را الگوی خود قرار می‌دادند سالها بود که کم‌کار و چاق شده و بیشتر فیلمهایش را بدون وسواس انتخاب می‌کرد. این اواخر براندو به جای تلاش برای ارائه نمونه‌ای از بازیهای درخشانش فقط به خاطر شهرت و اعتبارش پول می‌گرفت و به همین سبب نقشش را به ساده‌ترین نحو ممکن بازی می‌کرد. از این‌رو دنیرو -که از همان سالهای نخست بازیگری جانشین شایسته «براندو» به شمار می‌آمد- جایگاه کنونی‌اش را نیز از براندو به ارث برده و به باور و انتخاب بسیاری از منتقدان و تماشاگران همواره در صدر فهرست بازیگران توانمند معاصر سینمای جهان قرار می‌گیرد. براستی چه چیزی «رابرت دنیرو» را چنین بی‌مانند ساخته است؟ تعداد اسکارهایش؟ نه. زیرا او تنها دوبار مجسمه طلایی اسکار را در دستانش گرفته و چندین بار هم نامزد دریافت این جایزه بوده است که برخی بازیگران از این لحاظ بالاتر از وی قرار دارند. هواخواهان بسیارش؟ باز هم پاسخ منفی است، چرا که دنیرو برخلاف موفقیت‌های بسیارش در زمینه بازیگری هیچگاه بازیگر موفق تجاری نبوده و تهیه‌کنندگان چندان برایش سر و دست نشکسته‌اند که دستمزد بالایی برای حضور در فیلمهایشان به او بدهند. تنها چند سال است که «دنیرو» مسیر بازیگری‌اش را تغییر داده و با روی آوردن به فیلمهای اکشن و کمدی گیشه را هم فتح می‌کند. او در سال 1999 برای بازی در فیلم «این را تحلیل کن» هشت میلیون دلار دستمزد گرفت.

کارهای عجیب و غریبش برای ایفای نقش همچون 30 کیلو اضافه وزن برای بازی در فیلم «گاو خشمگین»؟ باز هم باید گفت خیر. «دنیرو» چند سالی از این نظر رکورددار بود چون «وینسنت دانافریا» با اضافه کردن 35 کیلو برای بازی در فیلم «غلاف تمام‌فلزی» سبب شد کار «دنیرو» چندان هم غریب به نظر نیاید. در حقیقت «رابرت دنیرو» سه ویژگی دارد که او را میان بزرگان بازیگری کم‌نظیر می‌کند. نخست اینکه سبک بازی و فرورفتن او در نقش ها به گونه‌ای است که کمترین اثری از شخصیت خودش باقی نمی‌گذارد، بدین‌معنا که او چنان شخصیت‌های جدید و متفاوتی خلق می‌کند که در رفتار، حرکات، نگاه و سخن گفتن هیچ شباهتی با «رابرت دنیرو»ی واقعی ندارند.
از این‌رو شخصیت‌های مختلف وی در فیلمها تفاوت چشمگیری باهم داشته و اثری از تکرار در آنها دیده نمی‌شود. برخلاف وی «آل‌پاچینو»، «جک نیکلسون»، «جین هاکمن» و برخی دیگر علیرغم بازی‌های بیادماندنی‌شان، به گونه‌ای در نقش فرو می‌روند که شخصیت شناخته شده‌شان تا حدی قابل تشخیص است. اما «آل‌کاپون» در «تسخیرناپذیران» جز شباهت ظاهری هیچگونه نقطه اشتراکی با «سام» در فیلم «رانین» ندارد. تماشاگری که چندان پیگیر فیلمهای دنیرو نیست ممکن است به هیچ وجه متوجه نشود که نقش «لویی گارا» در «جکی براون» و «ویتوکورلئونه» در فیلم «پدرخوانده2» را یک نفر بازی کرده است. «تراویس بیکل» عصبی و نچسب «گاو خشمگین» کجا و «نیل مکسالی» خونسرد و قابل اعتماد «مخمصه» کجا؟ «دنیرو» در چنان عمقی از نقش فرو می‌رود که دیگر خود او را نمی‌بینیم و این یکی از ویژگی‌های بی‌نظیر بازیگری است. ویژگی دیگر بازیگری وی، سبک مینی‌مالیستی اوست، در حالی که بسیاری از بازیگران با نمایش اغراق‌آمیز و همه‌جانبه ویژگی‌های یک شخصیت، به معرفی فرد می پردازند، دنیرو تا آنجا که می‌تواند شخصیت را کمتر «نمایش» می‌دهد زیرا بر این باور است که: «ما در زندگی واقعی تلاش نمی‌کنیم احساسات‌مان را نشان دهیم بلکه بیشتر در پی پنهان کردن آن هستیم».

از اینروست که در عرصه بازیگری نیز در نمایش احساس و اندیشه شخصیت‌ها از طریق حرکت، نگاه و سخن خست به خرج می‌دهد. بهترین نمونه برای این سبک از بازی «دنیرو» را می‌توان در فیلم «مخمصه» دید. اگرچه این سبک بازیگری وی در فیلمهای «پدرخوانده2»، «رفقای خوب»، «رانین» و «امتیاز» آشکارتر است اما به سبب قابلیت مقایسه با سبک بازی متفاوت «آل‌پاچینو» در فیلم «مخمصه» بیشتر به چشم می‌آید. در فیلم «مخمصه» دو اسطوره بزرگ بازیگری در مقابل هم قرار می‌گیرند: «رابرت دنیرو» و «آل‌پاچینو». دو بازیگر هم‌نسل و تحسین‌شده که پس از منتفی شدن حضور «دنیرو» در «پدرخوانده3» سرانجام در فیلم «مخمصه» توانستند در کنار یکدیگر قرار گیرند. او در «مخمصه» در نقش یک خلافکار باهوش، بازی زیرپوستی درخشانی دارد و بدون هیچگونه نمایشی از بروز احساسات تنها زرنگی، هوش، تنهایی و مسئولیت پذیری «نیل» را نشان می‌دهد. در مقابل «پاچینو» همچون همیشه بازی خوبش را از طریق تحرک دائمی، واکنش‌های عصبی، حرکات غلو شده و حرکت کردن دائمی چشمانش نشان می‌دهد.
به این ترتیب در «مخمصه» فرصت مقایسه سبک مینی‌مالیستی «دنیرو» در برابر سبک متضاد «پاچینو» فراهم می‌شود و در نتیجه ارزش کار او بیش از پیش به چشم می‌آید. حتی «پاچینو» که یکی از نوابغ بی‌چون و چرای بازیگری است و اتفاقا یکی از بهترین بازی‌هایش را هم در همین فیلم -مخمصه- ارائه داده مقهور بازی دنیرو می‌شود.

«دنیرو»یی که در نهایت خست احساساتش را نمایش می‌دهد و فیلم را از آن خود می‌کند. صحنه رستوران و قتل پایان فیلم «مخمصه» را به یاد آورید، صحنه‌ای که فرصت مناسبی برای تماشای مواجهه آنان است و اینکه چطور بازی «دنیرو» بر «پاچینو» پیشی می‌گیرد. سومین دلیل موفقیت «دنیرو» پشتکار، تلاش و نبوغ اوست. وی برای ایفای بسیاری از نقش‌هایش چنان تلاش می‌کند که در توان کمتر بازیگری می‌توان آن راسراغ گرفت او برای بازی در «گاو خشمگین» جدای از افزایش وزن، چندین ماه هم تمرینات سخت ورزشی انجام داد تا بتواند بخوبی نقش یک بوکسور را ایفا کند.
وی برای بازی در فیلم «شکارچی گوزن» ساخته «مایکل جیمینو» مدتها با کارگران اوهایو زندگی کرد، با آنها در رستوران نشست و به خانه‌هایشان رفت تا ویژگی‌های رفتاری و گفتاری‌شان را بیاموزد.
حتی به خاطر نقش کوتاهی که در فیلم «دار و دسته‌ای که نمی‌توانست شلیک کند» با هزینه خود به ایتالیا رفت تا راجع به گروهی خاص تحقیق کند. پیش از آغاز فیلمبرداری «کازینو» کت و شلوار و جلیقه می‌پوشید، در استودیو با تفاخر راه می‌رفت و با خود می‌گفت: «من مالک اینجا هستم،» حکایت وسواس‌های بیش از حد او هنگام ساخت فیلم، نیز زبانزد کارگردانان است. «دنیرو» به سبب سابقه تئاتری‌اش بشدت به تمرین و روخوانی فیلمنامه معتقد است و هنگام فیلمبرداری هم به هر نتیجه‌ای رضایت نمی‌دهد. نماهای او (به درخواست خودش) به برداشت‌های بسیار می‌انجامد تا سرانجام احساس کند که بهترین بازی ممکن را ارائه داده است. این تلاش و سختگیری در کنار استعداد فراوان وی، «دنیرو» را در فهرست بزرگترین بازیگران تاریخ سینما جای داده است. بسیاری از نقش‌های او فراتر از خود فیلمها جاودان و در یادها ماندگار شده‌اند. بسیاری از جمله‌هایی که در فیلمها می‌گوید در ذهن تماشاگران یادآور لذت تماشای قدرت بازیگری او شده است. مثل تکرار چند باره: «با من صحبت می‌کنی؟ در فیلم «راننده تاکسی» و جمله «منو نگاه کن» در «مخمصه». دنیرو چند سالی است که در انتخاب نقش‌هایش تنوع بخشیده است. او در سال 1999 نقش «پل‌‌ویتی» را در کمدی «این را تحلیل کن» بازی کرد که به نوعی هجو شخصیت‌های مافیایی بود که پیش‌تر آنها را بازی کرده بود. سال بعد از آن هم نوبت به ایفای شخصیت کارتونی رهبر بی‌باک در فیلم «راکی و بولوینکل» رسید. به نظر می‌رسد که در سالهای اخیر نقش‌های کمدی به تدریج نسبت بیشتری از شخصیت‌هایی که او ایفا می‌کند را به خود اختصاص داده است، هر چند که بازی خوب او در نقش‌های کمدی سبب بروز جنبه دیگری از استعداد فراوان او می‌باشد، اما در مقابل حضور و بازی در آثاری چون «زمان نمایش» به اعتبار «دنیرو»ی بزرگ لطمه می‌زند. او باید قدر موقعیت کنونی‌اش را بداند و مثل «مارلون براندو» آن را از دست ندهد. «دنیرو» هنوز هم می‌تواند بهترین باشد و هر صحنه و فیلمی را «حتی مقابل آل‌پاچینو» از آن خود نماید. او هنوز هم می‌تواند -همانطور که در فیلم «مخمصه» رو به دوربین می‌گفت- به تماشاگر بگوید: «منو نگاه کن،» دنیرو شانس همکاری با فیلمسازان صاحب‌نام و بزرگی چون «برایان دی‌پالما»، «فرانسیس فورد کاپولا»، «سرجیو لئونه»، «برناردو برتولوچی»، «مارتین اسکورسیزی» و... را داشته است. بازی دنیرو دیده نمی‌شود که فهمیده می‌شود. از این‌رو روح سرکش و ناآرام وی -که در کالبدی به ظاهر آرام مخفی است- تماشاگر را مجذوب بازی درونی خویش می‌کند. شاید به همین دلیل او ترجیح می‌دهد کمتر وقتش را صرف سخن گفتن کرده و نگاه کردن و خاموشی را برمی‌گزیند. او با نگاه جستجوگرش که نگاه واقعی یک بازیگر است پیرامونش را می‌کاود.

آنچه بیشتر در آثار دنیرو به چشم می‌خورد بازی او در «سکوت» است درست برخلاف «آل‌پاچینو».
دنیرو گفتن دیالوگ را به خوبی ریتم و ضرباهنگ می‌شناسد به گونه‌ای که تماشاگر هیچگاه -حتی- از مونولوگ‌های وی خسته نمی‌شود، گویی این مونولوگ‌ها به صورتی شعرگونه بیان شده و با حرکاتی حساب شده همراهند.
بی‌شک رابرت دنیرو بازیگر خلاقی است که باشیوه خاص کشف و شهودش در بازیگری جاودان خواهد شد و نام خود را به عنوان اسطوره‌های بازیگری در تاریخ سینما به ثبت خواهد رساند.
دنیرو تاکنون همواره یک احساس وصف‌ناپذیر را در جریان تماشای فیلمهایش به تماشاگر تزریق می‌کند، تا بدان حد که مخاطب هنگام تماشای فیلم تمامی لحظه‌ها با وی احساس همذات‌پنداری می‌نماید. این در حالی است که خودش می‌گوید: «من دوست ندارم فیلمهای خودم را نگاه کنم و هنگام تماشای آنها به خواب می‌روم».
 

فیلمشناسی:

 سه اتاق در منهتن (ژان‌پیر ملویل - 1965)، تبریکات (برایان دی‌پالما- 1968)، آواز سام (جان.سی. برودریک-1969)، جشن عروسی (برایان دی‌پالما، جان‌شید- 1969)، سلام مادر (برایان دی‌پالما- 1970)، مادر تمام عیار (راجر کورمن- 1970)، جنیفر در ذهن من (نوئل بلک- 1971)، زاده برای پیروزی (ایوان بیسر- 1971)، دار و دسته‌ای که نمی‌توانست شلیک کند (جیمز گلدستون- 1971)، طبل را آهسته بزن (جان.دی. هانکوک- 1973)، خیابان‌های پایین‌شهر (مارتین اسکورسیزی- 1973)، پدرخوانده 2 (فرانسیس فورد کاپولا- 1974)، راننده تاکسی (مارتین اسکورسیزی 1976)، 1900 (برناردو برتولوچی- 1976)، آخرین تایکن (الیا کازان- 1976)، نیویورک، نیویورک (مارتین اسکورسیزی- 1977)، شکارچی گوزن (مایکل جیمینو- 1978)، گاو خشمگین (مارتین اسکورسیزی- 1980)، اعترافات واقعی (اولوگراسبارد- 1981)، سلطان کمدی (مارتین اسکورسیزی- 1983)، روزی روزگاری در آمریکا (سرجیو لئونه- 1984)، سقوط در گرداب عشق (اولوگراسبارد- 1984)، برزیل (تری گیلیام- 1985)، ماموریت (رولند جافی- 1986)، قلب فرشته (آلن پارکر- 1987)، تسخیرناپذیران (برایان دی‌پالما- 1987)، گریز نیمه‌شب (مارتین برست- 1988)، چاقوی ضامن‌دار (دیوید.‌هیو.‌جونز- 1989)، ما فرشته نیستیم (نیل جردن- 1989)، استنلی وآیریس (مارتین ریت- 1990)، رفقای خوب (مارتین اسکورسیزی- 1990)، بیداری‌ها (پنی مارشال- 1990)، در مظان جرم (ایروین وینکر- 1991)، بک درافت (ران هاوارد- 1991)، تنگه وحشت (مارتین اسکورسیزی- 1991)، معشوقه (بری پویمس- 1992)، شب و شهر (ایروین وینکو- 1992)، سگ هار و‌گلوری (جان.مک. ناگتون- 1993)، زندگی این پسران (مایکل کیتون جونز- 1993)، داستان برانکسی (رابرت دنیرو- 1993)، فرانکشتاین (کنت برانا- 1994)، کازینو (مارتین اسکورسیزی- 1995)، مخمصه (مایکل‌مان- 1996)، هواخواه (تونی اسکات- 1996)، خوابگردها (بری لوینسون- 1996)، اتاق ماروین (جری زیک- 1996)، قلمرو پلیس (جیمز مگنولد- 1997)، جکی براون (کوئنتین تارانتینو- 1997)، سگ را بجنبان (بری لوینسون- 1997)، آرزوهای بزرگ (آلفونسو کورئون- 1998)، رانین (جان فرانکن هایمر- 1998)، این را تحلیل کن (هارولد رامس- 1999)، کامل (جول شوماخر- 1999)، ماجراهای راکی و بولونیکل (دس مک‌آنو- 2000)، مردان افتخار (جورج تیلمن جرارد- 2000)، ملاقات والدین (جی روچ- 2000)، پانزده دقیقه (جان هرتزفیلد- 2001)، امتیاز (فرانک اوز- 2001)، زمان نمایش (تام‌دی - 2002)، شهر کنار دریا (مایکل کیتون‌جونز- 2002)، موهبت الهی (نیک هالم- 2004)، افسانه کوسه (بیپ برگران، ویکی جانسون- 2004)، ملاقات فاکرز(Fokers) (جی،روچ- 2004)، پل سن لوئیس ری (مگ گوسکان- 2004)، پنهان کن و بجوی (جان پولسون- 2005)، چوپان خوب (رابرت دنیرو- 2006، در مرحله پیش تولید)، یکشنبه شب دوست داشتنی (جاناتان گلازر- 2006، در مرحله پیش‌تولید).


 نوشته شده توسط jarilink در شنبه 86/10/1 و ساعت 5:31 عصر | نظرات دیگران()

شعار 22 بهمن امسال این بود دخترها با فریاد داد می زدند: ((نه روسری نه تو سری حکومت دوست پسری!)) پسرها هم در جوابشون می گفتند نه سربازی نه جان بازی بزن بریم دختر بازی


***


این اس ام اس فقط جهت بیدار کردن شما از خواب میباشد! لطفا پس از خواندن آن لبخند زده و سعی کنید دوباره بخوابید


***
سلام اس ام اس زدم بگم نماز یادت نره 4 ساعت دیگه باید بیدار شی
***


ببین یکی میخواست از خواب بیدارت کنه من نذاشتم
کار خوبی کردم؟


***


می خواستم یه چیز مهم رو بگم
پاهات از زیر لحاف اومده بیرون . یه وقت سرما نخوری


***


ببخش که این موقع شب مزاحمت میشم ,ولی یه سوال توی ذهنم بود که می خواستم ازت بپرسم : میدونی ایران وقتی نفتشو می فروشه , بشکه هاشو هم پس میگیره یا نه؟!!!!!!!!!


***


ببخشید که مزاحمت شدم میخواستم بگم شبا که ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره
***

از کنج لبت بوسه ای چون قند گرفتم از قند لبت من مرض قند گرفتم


***


شما مذکر هستید یا مونث ؟


برای دانستن جواب پایین رو نگاه کنید


.


.


.


.


.


.


.


این پایینو که نمی گم


***


دستانم را بر کمرت حلقه میزنم.لبانم را بر لبانت میگذارم و از عصاره وجودت میکشم


با تمامه وجود فریاد میزنم،


دوستت دارم شیشه نوشابه!!!


***


کنم هر شب دعایی کز دلم مهرت رود بیرون ولی اهسته میگویم خدایا بی اثر باشد


***


امان از درد روزگار که سوزاند جگرم........................................دوست دخترم مادر شدو من هنوز پسرم


***


کوره می ره تو آشپزخونه دستشو می کشه رو رنده می گه این چرت و پرتا چیه اینجا نوشتین


***


اگه یه روز به سیخ کشیدنت ناراحت نشو
آخه خیلی تو جیگری


***


یه حس بدی دارم چون فکر میکنم نباید می زاشتم بری جات خیلی خالیه حتی اینجا دیگه بوی عطرت نمی یاد تقصیر من بود آخه سیفونو کشیدم


***


ببخشید بد موقع برات sms فرستادم
میخواستم بیدارت کنم که یکم هم به من فکر کنی

آخه من جیش دارم
***
سلام نمیدونی چقدر خوابم میاد
***
سلام . ببخشید بیدارت کردم . گفتم نکنه داری خواب بد می بینی
***
بیدار شو ....... گفتم بیدارت کنم که صبح خواستی بری بیرون خواب نمونی
تشکر لازم نیست
***


الله اکبر
الله اکبر
.
.
.
.
.
بیدار شو وقت نمازه
***
می خواستم ببینم که خوابی یا نه ؟؟؟
اگه نخوابیدی ، دیر وقته برو بخواب
***


بیدار شو بیدار شو
من تنهام با من حرف بزن
یه قصه واسم تعریف کن خوابم ببره
***
خوابی میخواستمsms
بدم باشه بعد مزاحم میشم

***


آ خونده قرص اکس می خوره میره بالا منبر میگه
بیت المقدس
حالادست دست دست


***


معلم قزوینی به شاگرد: پسر جون اینجوری قبول نمی شی نه کلاس می یای نه باغ


***


به رشتیه با اس ام اس میگن زنت خونه همسایه هست.رشتیه هم اس ام اس میزنه که خاک بر سر کسی که اس ام اس تکراری بده


***


یک روز یک عزرائیل میاد خونه ی قزوینیه میگه شناسنامت رو بده می خوام باطلش کنم . قزوینی : زیره فرش جرات داری برش دار


***


می خوامت نه به خاطر رفاقتت... نه به خاطرصداقتت... نه واسه شرافتت... ظرافتت... رشادتت... حسادتت... می خوامت فقط به خاطر خود کثافتت


***


قزوینیه کنار زمین فوتبال خوابیده بوده. بهش میگن بازی شروع شده پاشو بازی کن میگه من برانکاردم


***


سر در قزوین نوشته خوش آمدید!!! خروجی قزوین نوشته خوشتان آمد؟


***


از جلو دادن راحت تره یا از عقب دادن ؟


.


.


.


.
سازمان نظر سنجی شرکت اتوبوس واحد


***


خیلی دوست دارم زود به زود ببینمت
اما حیف بلیط باغ وحش گرونه


***


فصل چیدن پشم گوسفندان است . زود بخواب فردا اول صف باشی


 نوشته شده توسط jarilink در شنبه 86/10/1 و ساعت 5:25 عصر | نظرات دیگران()

رابرت دنیرو

 
«رابرت دنیرو»ی 62 ساله، پس از بازی در بیش از هفتاد فیلم و با پیشینه چهل سال در عرصه بازیگری، شمایل بی‌همتای یک بازیگر مولف و صاحب سبک است. «مارلون براندو»ی فقید که روزگاری نماد کاملی از غایت بازیگری بود و همه -حتی جیمز‌دین- او را الگوی خود قرار می‌دادند سالها بود که کم‌کار و چاق شده و بیشتر فیلمهایش را بدون وسواس انتخاب می‌کرد. این اواخر براندو به جای تلاش برای ارائه نمونه‌ای از بازیهای درخشانش فقط به خاطر شهرت و اعتبارش پول می‌گرفت و به همین سبب نقشش را به ساده‌ترین نحو ممکن بازی می‌کرد. از این‌رو دنیرو -که از همان سالهای نخست بازیگری جانشین شایسته «براندو» به شمار می‌آمد- جایگاه کنونی‌اش را نیز از براندو به ارث برده و به باور و انتخاب بسیاری از منتقدان و تماشاگران همواره در صدر فهرست بازیگران توانمند معاصر سینمای جهان قرار می‌گیرد. براستی چه چیزی «رابرت دنیرو» را چنین بی‌مانند ساخته است؟ تعداد اسکارهایش؟ نه. زیرا او تنها دوبار مجسمه طلایی اسکار را در دستانش گرفته و چندین بار هم نامزد دریافت این جایزه بوده است که برخی بازیگران از این لحاظ بالاتر از وی قرار دارند. هواخواهان بسیارش؟ باز هم پاسخ منفی است، چرا که دنیرو برخلاف موفقیت‌های بسیارش در زمینه بازیگری هیچگاه بازیگر موفق تجاری نبوده و تهیه‌کنندگان چندان برایش سر و دست نشکسته‌اند که دستمزد بالایی برای حضور در فیلمهایشان به او بدهند. تنها چند سال است که «دنیرو» مسیر بازیگری‌اش را تغییر داده و با روی آوردن به فیلمهای اکشن و کمدی گیشه را هم فتح می‌کند. او در سال 1999 برای بازی در فیلم «این را تحلیل کن» هشت میلیون دلار دستمزد گرفت.

کارهای عجیب و غریبش برای ایفای نقش همچون 30 کیلو اضافه وزن برای بازی در فیلم «گاو خشمگین»؟ باز هم باید گفت خیر. «دنیرو» چند سالی از این نظر رکورددار بود چون «وینسنت دانافریا» با اضافه کردن 35 کیلو برای بازی در فیلم «غلاف تمام‌فلزی» سبب شد کار «دنیرو» چندان هم غریب به نظر نیاید. در حقیقت «رابرت دنیرو» سه ویژگی دارد که او را میان بزرگان بازیگری کم‌نظیر می‌کند. نخست اینکه سبک بازی و فرورفتن او در نقش ها به گونه‌ای است که کمترین اثری از شخصیت خودش باقی نمی‌گذارد، بدین‌معنا که او چنان شخصیت‌های جدید و متفاوتی خلق می‌کند که در رفتار، حرکات، نگاه و سخن گفتن هیچ شباهتی با «رابرت دنیرو»ی واقعی ندارند.
از این‌رو شخصیت‌های مختلف وی در فیلمها تفاوت چشمگیری باهم داشته و اثری از تکرار در آنها دیده نمی‌شود. برخلاف وی «آل‌پاچینو»، «جک نیکلسون»، «جین هاکمن» و برخی دیگر علیرغم بازی‌های بیادماندنی‌شان، به گونه‌ای در نقش فرو می‌روند که شخصیت شناخته شده‌شان تا حدی قابل تشخیص است. اما «آل‌کاپون» در «تسخیرناپذیران» جز شباهت ظاهری هیچگونه نقطه اشتراکی با «سام» در فیلم «رانین» ندارد. تماشاگری که چندان پیگیر فیلمهای دنیرو نیست ممکن است به هیچ وجه متوجه نشود که نقش «لویی گارا» در «جکی براون» و «ویتوکورلئونه» در فیلم «پدرخوانده2» را یک نفر بازی کرده است. «تراویس بیکل» عصبی و نچسب «گاو خشمگین» کجا و «نیل مکسالی» خونسرد و قابل اعتماد «مخمصه» کجا؟ «دنیرو» در چنان عمقی از نقش فرو می‌رود که دیگر خود او را نمی‌بینیم و این یکی از ویژگی‌های بی‌نظیر بازیگری است. ویژگی دیگر بازیگری وی، سبک مینی‌مالیستی اوست، در حالی که بسیاری از بازیگران با نمایش اغراق‌آمیز و همه‌جانبه ویژگی‌های یک شخصیت، به معرفی فرد می پردازند، دنیرو تا آنجا که می‌تواند شخصیت را کمتر «نمایش» می‌دهد زیرا بر این باور است که: «ما در زندگی واقعی تلاش نمی‌کنیم احساسات‌مان را نشان دهیم بلکه بیشتر در پی پنهان کردن آن هستیم».

از اینروست که در عرصه بازیگری نیز در نمایش احساس و اندیشه شخصیت‌ها از طریق حرکت، نگاه و سخن خست به خرج می‌دهد. بهترین نمونه برای این سبک از بازی «دنیرو» را می‌توان در فیلم «مخمصه» دید. اگرچه این سبک بازیگری وی در فیلمهای «پدرخوانده2»، «رفقای خوب»، «رانین» و «امتیاز» آشکارتر است اما به سبب قابلیت مقایسه با سبک بازی متفاوت «آل‌پاچینو» در فیلم «مخمصه» بیشتر به چشم می‌آید. در فیلم «مخمصه» دو اسطوره بزرگ بازیگری در مقابل هم قرار می‌گیرند: «رابرت دنیرو» و «آل‌پاچینو». دو بازیگر هم‌نسل و تحسین‌شده که پس از منتفی شدن حضور «دنیرو» در «پدرخوانده3» سرانجام در فیلم «مخمصه» توانستند در کنار یکدیگر قرار گیرند. او در «مخمصه» در نقش یک خلافکار باهوش، بازی زیرپوستی درخشانی دارد و بدون هیچگونه نمایشی از بروز احساسات تنها زرنگی، هوش، تنهایی و مسئولیت پذیری «نیل» را نشان می‌دهد. در مقابل «پاچینو» همچون همیشه بازی خوبش را از طریق تحرک دائمی، واکنش‌های عصبی، حرکات غلو شده و حرکت کردن دائمی چشمانش نشان می‌دهد.
به این ترتیب در «مخمصه» فرصت مقایسه سبک مینی‌مالیستی «دنیرو» در برابر سبک متضاد «پاچینو» فراهم می‌شود و در نتیجه ارزش کار او بیش از پیش به چشم می‌آید. حتی «پاچینو» که یکی از نوابغ بی‌چون و چرای بازیگری است و اتفاقا یکی از بهترین بازی‌هایش را هم در همین فیلم -مخمصه- ارائه داده مقهور بازی دنیرو می‌شود.

«دنیرو»یی که در نهایت خست احساساتش را نمایش می‌دهد و فیلم را از آن خود می‌کند. صحنه رستوران و قتل پایان فیلم «مخمصه» را به یاد آورید، صحنه‌ای که فرصت مناسبی برای تماشای مواجهه آنان است و اینکه چطور بازی «دنیرو» بر «پاچینو» پیشی می‌گیرد. سومین دلیل موفقیت «دنیرو» پشتکار، تلاش و نبوغ اوست. وی برای ایفای بسیاری از نقش‌هایش چنان تلاش می‌کند که در توان کمتر بازیگری می‌توان آن راسراغ گرفت او برای بازی در «گاو خشمگین» جدای از افزایش وزن، چندین ماه هم تمرینات سخت ورزشی انجام داد تا بتواند بخوبی نقش یک بوکسور را ایفا کند.
وی برای بازی در فیلم «شکارچی گوزن» ساخته «مایکل جیمینو» مدتها با کارگران اوهایو زندگی کرد، با آنها در رستوران نشست و به خانه‌هایشان رفت تا ویژگی‌های رفتاری و گفتاری‌شان را بیاموزد.
حتی به خاطر نقش کوتاهی که در فیلم «دار و دسته‌ای که نمی‌توانست شلیک کند» با هزینه خود به ایتالیا رفت تا راجع به گروهی خاص تحقیق کند. پیش از آغاز فیلمبرداری «کازینو» کت و شلوار و جلیقه می‌پوشید، در استودیو با تفاخر راه می‌رفت و با خود می‌گفت: «من مالک اینجا هستم،» حکایت وسواس‌های بیش از حد او هنگام ساخت فیلم، نیز زبانزد کارگردانان است. «دنیرو» به سبب سابقه تئاتری‌اش بشدت به تمرین و روخوانی فیلمنامه معتقد است و هنگام فیلمبرداری هم به هر نتیجه‌ای رضایت نمی‌دهد. نماهای او (به درخواست خودش) به برداشت‌های بسیار می‌انجامد تا سرانجام احساس کند که بهترین بازی ممکن را ارائه داده است. این تلاش و سختگیری در کنار استعداد فراوان وی، «دنیرو» را در فهرست بزرگترین بازیگران تاریخ سینما جای داده است. بسیاری از نقش‌های او فراتر از خود فیلمها جاودان و در یادها ماندگار شده‌اند. بسیاری از جمله‌هایی که در فیلمها می‌گوید در ذهن تماشاگران یادآور لذت تماشای قدرت بازیگری او شده است. مثل تکرار چند باره: «با من صحبت می‌کنی؟ در فیلم «راننده تاکسی» و جمله «منو نگاه کن» در «مخمصه». دنیرو چند سالی است که در انتخاب نقش‌هایش تنوع بخشیده است. او در سال 1999 نقش «پل‌‌ویتی» را در کمدی «این را تحلیل کن» بازی کرد که به نوعی هجو شخصیت‌های مافیایی بود که پیش‌تر آنها را بازی کرده بود. سال بعد از آن هم نوبت به ایفای شخصیت کارتونی رهبر بی‌باک در فیلم «راکی و بولوینکل» رسید. به نظر می‌رسد که در سالهای اخیر نقش‌های کمدی به تدریج نسبت بیشتری از شخصیت‌هایی که او ایفا می‌کند را به خود اختصاص داده است، هر چند که بازی خوب او در نقش‌های کمدی سبب بروز جنبه دیگری از استعداد فراوان او می‌باشد، اما در مقابل حضور و بازی در آثاری چون «زمان نمایش» به اعتبار «دنیرو»ی بزرگ لطمه می‌زند. او باید قدر موقعیت کنونی‌اش را بداند و مثل «مارلون براندو» آن را از دست ندهد. «دنیرو» هنوز هم می‌تواند بهترین باشد و هر صحنه و فیلمی را «حتی مقابل آل‌پاچینو» از آن خود نماید. او هنوز هم می‌تواند -همانطور که در فیلم «مخمصه» رو به دوربین می‌گفت- به تماشاگر بگوید: «منو نگاه کن،» دنیرو شانس همکاری با فیلمسازان صاحب‌نام و بزرگی چون «برایان دی‌پالما»، «فرانسیس فورد کاپولا»، «سرجیو لئونه»، «برناردو برتولوچی»، «مارتین اسکورسیزی» و... را داشته است. بازی دنیرو دیده نمی‌شود که فهمیده می‌شود. از این‌رو روح سرکش و ناآرام وی -که در کالبدی به ظاهر آرام مخفی است- تماشاگر را مجذوب بازی درونی خویش می‌کند. شاید به همین دلیل او ترجیح می‌دهد کمتر وقتش را صرف سخن گفتن کرده و نگاه کردن و خاموشی را برمی‌گزیند. او با نگاه جستجوگرش که نگاه واقعی یک بازیگر است پیرامونش را می‌کاود.

آنچه بیشتر در آثار دنیرو به چشم می‌خورد بازی او در «سکوت» است درست برخلاف «آل‌پاچینو».
دنیرو گفتن دیالوگ را به خوبی ریتم و ضرباهنگ می‌شناسد به گونه‌ای که تماشاگر هیچگاه -حتی- از مونولوگ‌های وی خسته نمی‌شود، گویی این مونولوگ‌ها به صورتی شعرگونه بیان شده و با حرکاتی حساب شده همراهند.
بی‌شک رابرت دنیرو بازیگر خلاقی است که باشیوه خاص کشف و شهودش در بازیگری جاودان خواهد شد و نام خود را به عنوان اسطوره‌های بازیگری در تاریخ سینما به ثبت خواهد رساند.
دنیرو تاکنون همواره یک احساس وصف‌ناپذیر را در جریان تماشای فیلمهایش به تماشاگر تزریق می‌کند، تا بدان حد که مخاطب هنگام تماشای فیلم تمامی لحظه‌ها با وی احساس همذات‌پنداری می‌نماید. این در حالی است که خودش می‌گوید: «من دوست ندارم فیلمهای خودم را نگاه کنم و هنگام تماشای آنها به خواب می‌روم».
 

فیلمشناسی:

 سه اتاق در منهتن (ژان‌پیر ملویل - 1965)، تبریکات (برایان دی‌پالما- 1968)، آواز سام (جان.سی. برودریک-1969)، جشن عروسی (برایان دی‌پالما، جان‌شید- 1969)، سلام مادر (برایان دی‌پالما- 1970)، مادر تمام عیار (راجر کورمن- 1970)، جنیفر در ذهن من (نوئل بلک- 1971)، زاده برای پیروزی (ایوان بیسر- 1971)، دار و دسته‌ای که نمی‌توانست شلیک کند (جیمز گلدستون- 1971)، طبل را آهسته بزن (جان.دی. هانکوک- 1973)، خیابان‌های پایین‌شهر (مارتین اسکورسیزی- 1973)، پدرخوانده 2 (فرانسیس فورد کاپولا- 1974)، راننده تاکسی (مارتین اسکورسیزی 1976)، 1900 (برناردو برتولوچی- 1976)، آخرین تایکن (الیا کازان- 1976)، نیویورک، نیویورک (مارتین اسکورسیزی- 1977)، شکارچی گوزن (مایکل جیمینو- 1978)، گاو خشمگین (مارتین اسکورسیزی- 1980)، اعترافات واقعی (اولوگراسبارد- 1981)، سلطان کمدی (مارتین اسکورسیزی- 1983)، روزی روزگاری در آمریکا (سرجیو لئونه- 1984)، سقوط در گرداب عشق (اولوگراسبارد- 1984)، برزیل (تری گیلیام- 1985)، ماموریت (رولند جافی- 1986)، قلب فرشته (آلن پارکر- 1987)، تسخیرناپذیران (برایان دی‌پالما- 1987)، گریز نیمه‌شب (مارتین برست- 1988)، چاقوی ضامن‌دار (دیوید.‌هیو.‌جونز- 1989)، ما فرشته نیستیم (نیل جردن- 1989)، استنلی وآیریس (مارتین ریت- 1990)، رفقای خوب (مارتین اسکورسیزی- 1990)، بیداری‌ها (پنی مارشال- 1990)، در مظان جرم (ایروین وینکر- 1991)، بک درافت (ران هاوارد- 1991)، تنگه وحشت (مارتین اسکورسیزی- 1991)، معشوقه (بری پویمس- 1992)، شب و شهر (ایروین وینکو- 1992)، سگ هار و‌گلوری (جان.مک. ناگتون- 1993)، زندگی این پسران (مایکل کیتون جونز- 1993)، داستان برانکسی (رابرت دنیرو- 1993)، فرانکشتاین (کنت برانا- 1994)، کازینو (مارتین اسکورسیزی- 1995)، مخمصه (مایکل‌مان- 1996)، هواخواه (تونی اسکات- 1996)، خوابگردها (بری لوینسون- 1996)، اتاق ماروین (جری زیک- 1996)، قلمرو پلیس (جیمز مگنولد- 1997)، جکی براون (کوئنتین تارانتینو- 1997)، سگ را بجنبان (بری لوینسون- 1997)، آرزوهای بزرگ (آلفونسو کورئون- 1998)، رانین (جان فرانکن هایمر- 1998)، این را تحلیل کن (هارولد رامس- 1999)، کامل (جول شوماخر- 1999)، ماجراهای راکی و بولونیکل (دس مک‌آنو- 2000)، مردان افتخار (جورج تیلمن جرارد- 2000)، ملاقات والدین (جی روچ- 2000)، پانزده دقیقه (جان هرتزفیلد- 2001)، امتیاز (فرانک اوز- 2001)، زمان نمایش (تام‌دی - 2002)، شهر کنار دریا (مایکل کیتون‌جونز- 2002)، موهبت الهی (نیک هالم- 2004)، افسانه کوسه (بیپ برگران، ویکی جانسون- 2004)، ملاقات فاکرز(Fokers) (جی،روچ- 2004)، پل سن لوئیس ری (مگ گوسکان- 2004)، پنهان کن و بجوی (جان پولسون- 2005)، چوپان خوب (رابرت دنیرو- 2006، در مرحله پیش تولید)، یکشنبه شب دوست داشتنی (جاناتان گلازر- 2006، در مرحله پیش‌تولید).


 نوشته شده توسط jarilink در شنبه 86/10/1 و ساعت 5:25 عصر | نظرات دیگران()
همه چیز درباره یانگوم (بازیگر سریال جواهری در قصر )

لی یانگ ا متولد 31 ژانویه 1971 در سئول هنرمند معروف کره جنوبی است که طرفداران زیادی در کشورهای مختلف دارد مخصوصا در شرق و کشورهای جنوبی آسیا .
زمانی که به عنوان مدل در تلویزیون ظاهر شد لقب بانوی اکسیژن را کسب کرد . در سال های اخیر او به عنوان دختر
دوست داشتنی و به خاطر چهره فرشته گونه اش قلب خیلی از طرفدارن را تسخیر کرده است . محبوبیت او در کشورهای آسیای شرقی به خاطر ایفای نقش در درام محبوب کره ای در نقش یانگوم بسیار افزایش یافت.
این درام آن قدر موفق بود که بسیاری از کشورها پس از پایان مجموعه آن را دوباره به صورت خلاصه پخش کردند .
در هنگ کنگ زمان پخش قسمت آخر سریال نصف جمعیت هنگ کنگ در منزل بودند فقط برای تماشای این سریال !
در چین میلیون ها بیننده سریال را میدیدند حتی اگر زمان پخش آن نصف شب بود . بعد از آن " لی یانگ ا " دعوت به بازدید از هنگ کنگ ، سنگاپور ، تایوان ،چین و ژاپن شد .
در 12 سال اخیر برای اولین بار ازدحام جمعیت شگفت انگیز بود . در چین مدرسه ای بعد از اهدای مدرک خلبانی به لی
نام خود را به مدرسه ابتدایی لی یانگ ا تغییر داد .
دومین خط هوایی کره جنوبی یعنی ایژیانا برای ترویج و تبلیخ این سریال چهار نقاشی از پرتره لی در سریال تهیه و در بدنه هواپیمایش به نمایش گذاشت .

او در زندگی نامه اش به نام " عهد لی یانگ" در سال 2006 راجع به این که چگونه بازیگر شده است صحبت کرد .
او به یاد آورد که چگونه همکاری اش با اندی لو در سال 1991 برای تبلیغ شکلات باعث ورود او به کار صحنه شد .
در سال 1995 لی تصمیم گرفت برای یادگیری اصول بازیگری به مدرسه حرفه ای برود . از آن پس او برنامه ایفای نقش در کاراکترهای مختلف را تغییر نداد . مانند کاراکترش در سریال جواهری در قصر ( یانگوم ) و بعد از آن نقش بسیار متفاوت در فیلم "همراهی با بانوی انتقام" .

او گفت چیزی که نمی خواهد هیچ وقت آن را از دست بدهد بازی از ته قلبش است . لی جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره فیلم اژدهای آبی در سال 2005 و Beaksang Art Awards در سال 2006 برای فیلم "همراهی با بانوی انتقام"
به دست آورد .
در سال 2006 قراردادی دو ساله با کمپانی LG که کمپانی کره ای محصولات الکترونیکی است بست که مدل تبلیغاتی برای تمام محصولات الکترونیکی LG باشد . ضمن بستن این قراردادها او تورهایی ترویجی را به کشورهای آسیایی برگزار خواهد کرد .


 نوشته شده توسط jarilink در شنبه 86/10/1 و ساعت 5:25 عصر | نظرات دیگران()

جوک ترکی


Torke khab mibine dare bazi mikone ... Babasho mikoshe , Mire marhaleie bad . az khab mipare mibine babash neshaste jelosh ... Mige Ahhh "Save" nakardam


 اس ام اس فارسی طنز فارسی -------------- سایت سرگرمی و جوک + 18 توپ


اس ام اس عشق و عاشقی


از شمع یک چیز آموختم:ایستاده بمیرم بی صدا بمیرم به پای دوست بمیرم


مسیج اس ام اس پیام کوتاه  ---------------- SMS Messaging S.M.S


مسیج عاشقانه


اگه تو کوچه پس کوچ های دلم گم شدی.دنباله کسی نگرد که آدرس بهت بده چون غیر از تو کسیی اونجا نیست


اس.ام.اس عاشقانه مسیج عشقولانه --------------- جوک اس ام اس جوک 


آف : عشق چیست ؟


به گل گفتم عشق چیست؟ گفت از من خوشبوتر به پروانه گفتم عشق چیست؟ گفت از من زیبا تر به شمع گفتم عشق چیست؟ گفت از من سوزنده تر به عشق گفتم آخر تو چیستی؟ گفت نگاهی بیش نیستم ... ghshange Send TO ALL


 جک و مسیج جدید باحال --------------- اس ام اس جدید توپ و خفن قشنگ


 شعر اس ام اسی


با سیم ناز مژهات یه عمر گیتار میزنم /نگاهتو کوک نکنی من خودمو دار میزنم/چشات اگه رو پنجره طرح ستاره نزنن/دست خودم نیست دلمو به درو دیوار میزنم


 اس ام اس فارسی طنز فارسی -------------- سایت سرگرمی و جوک + 18 توپ 


جوک بسیج


بسیجی میخواست عروسک بخره به صاحب مغازه میگه ببخشید آقا قیمت این خواهرمون چنده؟  


مسیج اس ام اس پیام کوتاه  ---------------- SMS Messaging S.M.S


شعر مسیج


زندگی اجبار است .... مرگ انتظار است..... عشق یک بار است ..... جدایی دشوار هست ..... یاد تو تکرار هست


 اس.ام.اس عاشقانه مسیج عشقولانه --------------- جوک اس ام اس جوک 


اس ام اس ضد حال


چشمهای تو مثل دریاست... اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟


جک و مسیج جدید باحال --------------- اس ام اس جدید توپ و خفن قشنگ 


آفلاین احساساتی


دخترک همیشه می گفت:من برای نجابت وفا و زیباییت عاشق تو شدم پسرک برای روز تولدش سه حیوان خانگی به او هدیه داد ...اسب سگ و یک پرنده زیبا! تا دخترک خواست دلیل اینکار را بپرسد.... پسرک رفته بود برای همیشه


  اس ام اس فارسی طنز فارسی -------------- سایت سرگرمی و جوک + 18 توپ


اس ام اس


عجایب هفت گانه ی ایران:۱)رشتیه با غیرت ۲)ترک بی خریت ۳)اصفهانی بی منت ۴)تهرونی با معرفت ۵)یزدیه با شهامت ۶)لر با شخصیت ۷)عرب با تربیت


مسیج اس ام اس پیام کوتاه  ---------------- SMS Messaging S.M.S


اس ام اس سریال تلویزیون


آرزومند قطع برق منزل شما در حین سریال نرگس..... با تشکر محمود شوکت


اس.ام.اس عاشقانه مسیج عشقولانه --------------- جوک اس ام اس جوک 


اس ام اس آخوندی


به آخونده میگن در چه صورت بازی ورق مجاز میشه. آخوند:باسه شرط زیر:1- اسم شاه ولایت فقیه بشه 2-بی بی چادر سرش کنه3- سربازها عضو بسیج بشن



 نوشته شده توسط jarilink در شنبه 86/10/1 و ساعت 5:25 عصر | نظرات دیگران()

ببین که چگونه لبهای ساکتم در شهوت بوسیدن لبهای معصوم تو سکوت کرده !
شاخه گل سرخی به روی لبانت میگذارم و با چشمانی بسته برای اولین بار تو را میبوسم
آن هنگام که هر دو در شهوت تن غرق بودیم
پس بیا نترسیم و لبهایمان را به هم گره بزنیم تا ابد .
ای تنها منجی من، مرا تنها مگذار ، اگر آسمان شوی برایت زمین خواهم شد
تا به رویم بباری ، برای چشمان معصومت نگاه خواهم شد و برای گوشهایت صدا
برای نفسهایت گلو خواهم شد و در رگهایت از خون خود خواهم دمید
و پس از مرگت نیز برای جسدت کفن خواهم شد
مرا تنها مگذار مرا تنها مگذار .....تو دیگر تنها نیستی ، خانه ای خواهم ساخت برایت 
از استخوانهایم برایش ستون ، از پوستم برایش سقفی و قلبم را برای روشنائی سینه ات میشکافم
و از گرمی خون رگهایم برای شبهای تاریک تنهاییت آتشی می افروزم
و تا همیشه در کنارت میسوزم تا همیشه....

 

 

 

تو میخواهم گونه های خیسم را پاک کنی 
مرا به آغوشت راه بده میخواهم برای اولین بار ببوسمت 
بیا چشمانمان را ببندیم ، میخواهم وقتی لبهای معصوممان به هم گره میخورد
و هر دو از فرط لذت در آغوش یکدیگر نفس نفس میزنیم
از لذت نا متناهی خداوند را با چشمانی بسته تصور کنیم ، چشمانت را باز کن !؟
نه !.. نه !.. لبهایمان از گرمی شهوت خشک شده اما گونه هایمان از اشک خیس
ما ساعتهاست که در آغوش یکدیگر میگرییم !!! ای تنها هم آغوش من
بیا که احساسم را برایت دست نخورده نگاه داشته ام
و جسمم را به لذت بوسه ای نفروخته ام 
بیا که میخواهم وقتی دستانت را به روی احساسم میگذاری
از فرط لذت ، قطره های اشک بر گونه هایت بدرخشد
میخواهم با اشکهایت بر تمام احساسم بوسه زنی
میخواهم اشکهایت تمام روحم را خیس کند ، بیا که ....


 نوشته شده توسط jarilink در شنبه 86/10/1 و ساعت 5:25 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5      
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شبکه پیکو شبکه جنجالی برای دختر پسرای جوون.
بزرگترین اشتباه ما آدمها
شاید فردایی نباشد...
عشق
رپ کوردی با صدای یاسایار مریوانی-هیلاکم(خسته ام)-گروه رپری 4bloo
یکی از خوانندگان وبلاگ نظر داده
رپ کوردی جدید از یاسایار مریوانی گروه رپری فور بلاد (4blood)به ن
رپ کوردی با صدای یاسایار مریوانی-هیلاکم(خسته ام)-گروه رپری 4bloo
شبکه اجتماعی په پو-Papo Social Network
radio rapku
piddy rapper _remix_ hama rapper..lalyan dj lawen
ئاکام & گورکه کانی سه رشه قام_چه ند جوانی تو ئازیزم
راپی دیلین ه?کس(Dillin hoox) ب?کوردیستان home land
نه‌ور?زتان پیر?ز(راپکو)
(snack man) و (black rose)
[همه عناوین(44)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا